آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

آرینا کوچولوی ما

آرینا ۱۳ ساله✨️

آرینا و واکسن

ما الان از پیش دکتر صیقلی اومدیم و آرینایی برای اولین بار واکسن آنفولانزا زد. اصلا گریه نکرد حتی آخ هم نگفت. خانم دکتر خیلی خوشش اومد و بهش گفت بچه های بزرگتر از تو اومدن و واکسن زدن و کلی گریه کردن. تو خیلی شجاعی و خیلی خانوم. به من هم گفت که خدا حفظش کنه که اینقدر خوب و مودبه. حالا چون سال اول بود یک ماه دیگه هم برای تجدید باید بریم. دکتر گفت چون این واکسن آنفولانزاست و بدن رو در مقابل اون ایمن میکنه. احتمال خیلی زیاد بدنش در برابر سرماخوردگی هم تا حدودی ایمن میشه و اونها روخفیف تر میگیره یا اصلا نمیگیره که این بسته به بدن خود کودک دارد. فقط تا 48 ساعت احتمال دارد و 100%...
15 مهر 1392

آرینا و کلاس زبان 4

آرینا یه پیشی کوچولو از کلاس زبان هدیه گرفت. اسمش رو گذاشت "میو میو" خیلی دوستش داره و با پانی همه جا می برتش. فقط یک جلسه از کلاس مونده. بالاخره یک ترم داره تموم شد. قراره فردا ببرمش واکسن آنفولانزالا بزنه. امسال اولین ساله که واکسن میزنه. مامانای بچه ها خیلی خیلی راضی بودن. خدا کنه واقعا مفید باشه. توکل به خدا ...
14 مهر 1392

آرینا و تغییرات خانه

هفته پیش مشغول رنگ و نقاشی و کاغذ دیواری کردن خونه بودیم. خیلی خونمون قشنگ شد. لحظه آخر که کاغذ دیواری تموم شده بود، من گفتم کاغذ یه دیوار رو عوض کنن. همون موقع آرینا گفت مامانی می خوان کاغذ دیواری ها رو بکنن خونمون رو زشت کنن؟ خیلی برات جالب و جذابه. از بهم ریختگی خونه و تغییرات نهایت لذت رو بردی. ...
12 مهر 1392

آرینا و خرید

دیروز ماماجی آرینا رو بردن شیرین عسل. اونجا یه سبد بهش داده بودن و گفتن هر چی دلت می خواد برو انتخاب و بخر. آرینا هم رفته بود و برای خودش خرید کرده بود. دم صندوق هم گفته بودن لطفا خرید خانم رو حساب کنید. آرینا هم خریدهاش رو گذاشته روی غلطک و بعد هم فیش خرید رو گرفته. من تو ماشین منتظر بودم. وقتی سوار شد با یه شوق و ذوقی تعریف کرد که چطور خرید کرده. خیلی براش جذاب بود. برای همه گفت که خودش خرید کرده و فیش صندوق رو گرفته. فدای ماماجی که اینقدر به آرینایی محبت می کنن. ...
3 مهر 1392